الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و سیاست متعالی

تهران- ایرنا- مکاتب حکمی، فقهی، عرفانی، اخلاقی، کلامی، فلسفی و علمی متفکرین به نام اسلامی از فارابی، خواجه نصیر، ملاصدرا تا امام خمینی (ره)، پیشینه پایا و پشتوانه پویای الگوی سیاست متعالی است.


انقلاب اسلامی ایران با طرح شعار شورانگیز و حکمت‌آمیز استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی در حقیقت حکمت را وارد حکومت کرد و حکومت را بر اساس حکمت پی‌ریزی کرد. استقلال نه تنها از سلطه و نفوذ و وابستگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی استکبار خارجی بلکه استقلال از مکتب مدرنیسم در هر دو شاخه لیبرالیسم و سوسیالیسم، نیز می‌باشد.


الگوی توسعه متعالی اسلامی ایرانی، فراهم ‌آمده از کلان‌بخش‌های سه‌گانه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است که می‌توان آن را الگوی توسعه اقتصادی، توام با تعادل سیاسی و در راستای تعالی فرهنگی تعبیر کرد. سیاست در این الگو هم زیرساخت راهبردی یعنی بنیادین، جامع، نظام‌مند و هدفمند است و هم راهبرد زیرساختی یعنی طرح هادی و نقشه راه است.


الگوی سیاست متعالی در گفتمان حکمت مدنی- سیاسی اسلامی یک سیاست انسانی و فاضله می‌باشد. به تعبیر امام خمینی (ره) «سیاست هدایت صراط مستقیم» در گفتمان قرآنی است که سیاست تعادل‌بخش و تعالی‌آفرین و همان اسوه حسنه در تعبیر رسای قرآنی است؛ سیاستی که هم بنیادین و جامع بوده و هم نظام‌مند و هدفمند و در نتیجه کارآمد است.


الگوی سیاست نامتعالی در گفتمان حکمت مدنی- سیاسی اسلامی دو رهیافت دارد. یکی سیاست غیرانسانی و دیگری سیاست ضدانسانی. به تعبیر امام خمینی (ره) یکی سیاست حیوانی و دیگری سیاست شیطانی است. همان «سیاست ضاله» و «سیاست فاسقه» در گفتمان قرآنیِ حکمت مدنی فارابی تا خواجه نصیر و ملاصدرا است. در مقابله با «سیاست هدایت صراط مستقیم» که در گفتمان قرآنی «صراط الذین انعمت علیهم» باشد، راهبری نامتعادل و نامتعالی «غیر المغضوب علیهم و لا الضالین» قرار دارد.


الگوی متعالی سیاست، توحیدی و الگوی نامتعالی سیاست، غیر و ضدتوحیدی است، در نتیجه تک‌ساحتی تنازل و تنازع‌خیز است. مکاتب و ایسم‌های مختلف برآمده از این نگاه منجر به سیاست سودطلبی، سیاست ثروت و لذت، یا سلطه‌طلبی و تنازع می‌شوند. ماکیاولیسم، آبشخور همه رهیافت‌ها و راهبردهای این الگو است. الگوی متعالی، رسا و سازوار، کارآمد یعنی بهره‌ور و اثربخش و در نهایت تعالی‌نگر و تعالی‌بخش است. سیاست برآمده از این نگاه سیاست دوساحتی و به تعبیری سیاست متعادل است. سیاست اسلام (قرآن و سنت) است. سیاست ولایت و امامت یا سیاست ولایی و امامی است. جلوه الگوی متدانی (ضعیف کننده) نامتعالی، امروزه مدرنیسم است. الگوی خطی و مسطح توسعه فرهنگی توأمان با توسعه سیاسی و در راستای توسعه اقتصادی و تولید ثروت و لذت است.


این الگو ناسازوار ذاتی و موجب نارسایی بوده که قادر به کاهش یا رفع آن نیز نمی‌باشد و شالوده‌ها و شاخصه‌های آن که عبارت است از «مادیت‌گرایی ظاهرگرا یا ماتریالیسم (در برابر معنویت باطن‌گرا)»، «طبیعی‌پنداری ارگانیک یا مکانیک (در برابر ماوراء طبیعت‌نگری)»، «بشریت غریزی یا اومانیسم (به جای انسانیت متعالی)»، «دوگانه‌پنداری‌ها مانند جدایی مادیت از معنویت، ظاهر از باطن، سیاست از دیانت، دولت از شریعت و دنیا از آخرت (به جای نگاه وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت)»،


«عرفی‌سازی یا سکولاریسم (به جای دین‌گرایی)» و «خرد ابزاری و توسعه‌گر یا راسیونالیسم (به جای خرد حکمت‌خیز و هدایتگر)».


الگوی متعالی سیاست و پیشرفت، اهم شاخصه‌های تک‌ساحتی الگوهای توسعه را نارسا دانسته و نامتعالی می‌داند و از این حیث، آنها را مورد نقادی قرار داده و فرای آنها را نگریسته و به معنویت می‌گراید. در نتیجه شاخصه‌های الگوی سیاست متعالی، فراتک‌ساحتی بوده و دوساحتی و توحیدی یعنی متعادل و متعالی است. مکاتب حکمی، فقهی، عرفانی، اخلاقی، کلامی، فلسفی و علمی متفکرین به نام اسلامی از فارابی، خواجه نصیر، ملاصدرا تا امام خمینی (ره)، پیشینه پایا و پشتوانه پویای الگوی سیاست متعالی و نقادی الگوی سیاست متدانی می‌باشند.


در این نوشتار به برجستگان این گفتمان مانند امام خمینی (ره) و خواجه نصیر طوسی در مقام حکیم حاکم و کارگزار سیاسی حکیم اشارت می‌کنیم.


الگوی سیاست متعالی یا الگوی حسنه


سیاست یا الگوی هدایت صراط مستقیم همان الگوی سیاست فاضله در گفتمان فارابی و الگوی سیاست امامت در گفتمان خواجه نصیر و الگوی سیاست انسانی، الهی و اسلامی در گفتمان امام خمینی (ره) و الگوی سیاست معقول در گفتمان علامه جعفری (ره) است.


در برابر، الگوی سیاست نامتعالی، همان سیاست ضاله یا فاسقه در گفتمان فارابی و سیاست تغلب یا سلطه در گفتمان خواجه نصیر و سیاست طبیعی در گفتمان ابن‌خلدون و سیاست حیوانی یا شیطانی در گفتمان امام خمینی (ره) و سیاست متدانی در تعبیر علامه جوادی آملی می‌باشد.


الگوی متعالی سیاست در آراء امام (ره)


امام خمینی (ره) یکی از برجسته‌ترین الگوپردازان سیاست متعالی در دوران معاصر است. انقلاب بی‌بدیل اسلامی و نگاه بدیع جمهوری اسلامی ایران بر اساس این الگو، تبیین علمی شده، ترسیم عملیاتی گشته و تحقق عینی یافته است. در نگاه و نظریه سیاسی امام، نظام سیاسی جمهوری اسلامی برترین الگوی بدیل برای مدرنیسم غربی و شرقی، لیبرالیسم و سوسیالیسم، چپ و راست یا سرمایه‌سالاری و دولت‌سالاری است.


ایشان می‌فرماید «سیاست به آن معنایی که اینها می‌گویند که دروغگویی و چپاول و با حیله و تزویر، تسلط بر اموال و نفوس مردم، این سیاست هیچ ربطی به سیاست اسلامی ندارد، این سیاست شیطانی است» یا در تعبیری دیگر «سیاست حیوانی … اگر فرض کنیم که یک فردی هم پیدا شود که سیاست صحیح اجرا کند نه به آن معنای شیطانی فاسدش، یک حکومتی، یک رئیس جمهوری، یک دولتی، سیاست صحیح اجرا کند که به خیر و صلاح ملت باشد، این سیاست یک بعد از سیاستی است که برای انبیاء و اولیاء بوده و حالا برای علماء اسلام»؛ در نتیجه، تک‌ساحتی و نارسا بوده و از این حیث، مورد نقادی است. بدان سبب که به تأکید ایشان «انسان یک بُعد ندارد، جامعه هم یک بُعد ندارد، انسان فقط یک حیوان نیست که خوردن و خوراک، همه شئون او باشد، سیاست (تک‌ساحتی) اگر صحیح هم باشد، امت را در یک بُعد هدایت می‌کند و راه می‌برد و آن بُعد حیوانی است، بعد اجتماعی مادی است و این سیاست یک جزء ناقص سیاستی است که در اسلام برای انبیاء و اولیاء ثابت است».


در مقابل «سیاست اسلامی … اما سیاست به معنای اینکه جامعه راه ببرد و هدایت کند به آن جایی که صلاح جامعه و صلاح افراد است» و در تفسیر ایشان «همانی که در قرآن صراط مستقیم گفته می‌شود و ما در نماز می‌گوییم (و از خدا می‌خواهیم که) ملت، اجتماع و اشخاص را راه ببرد به یک صراط مستقیمی که از اینجا شروع  و به آخرت ختم می‌شود و الی الله است». یا «اینکه می‌گویند شما در سیاست دخالت نکنید، بگذارید برای ما؛ شماها سیاست صحیحتان هم یک سیاست حیوانی است.


راجع به رفاه این عالم است و آنهایی که فاسد هستند، سیاستشان شیطانی است لکن انبیاء هم این عالم و هم آن عالم (را در نظر دارند) و اینجا راه است برای آنجا. مردم را به آنچه صلاح ملت و جامعه است- صلاح مادی و معنوی از مرتبه اول تا آخرین مراتب کمال انسان- دعوت می‌کنند»؛ و سرانجام، «انبیاء، شغلشان سیاست است و دیانت، همان سیاستی است که مردم را از اینجا حرکت می‌دهد (و به) تمام چیزهایی که به صلاح ملت و مردم است (هدایت می‌کند)».


الگوی متعالی سیاست در آراء خواجه نصیر


خواجه نصیر به روایت مقالت سوم سیاست مدن کتاب اخلاق ناصری بعد از مبحث اخلاق و تدبیر منزل، ضمن فصل چهارم، «سیاست مُلک و آداب ملوک» تصریح می‌کند: «چون از شرح اصناف اجتماعات و ریاستی که به ازای هر جمعیتی باشد فارغ شدیم، اولی آنکه به شرح کیفیت معاشرات جزوی که میان خلق باشد، مشغول شویم و ابتدا شرح سیرت ملوک کنیم». در این زمینه معتقد و مدعی است: «سیاست مُلک (و مَلِک) که ریاست ریاسات باشد بر دو گونه بوده و هر یکی را غرضی باشد و لازمی».


در ادامه «اما اقسام سیاست؛ یکی سیاست فاضله باشد که آن را امامت خوانند و غرض از آن تکمیل خلق بود و لازمش نیل سعادت؛ و دوم، سیاست ناقصه بود که آن را تغلب خوانند و غرض از آن استعباد (یا استبعاد؛ بندگی و بردگی یا سلطه‌گری و سلطه‌پذیری) خلق بود و لازمش نیل شقاوت و مذمت» و «سائس اول: تمسک به عدالت کند، رعیت را به جای اصدقا (دوستی و صداقت، شفافیت) دارد، مدینه را از خیرات عامه مملو کند و خویشتن را مالک شهوت دارد و سایس. دوم: تمسک به جور کند، رعیت را به جای خَول (کنیز) و عبید (برده) دارد، مدینه پر شرور عام کند، خویشتن را بنده شهوت دارد».


در ادامه «و خیرات عامه: امن (از امنیت، ایمان تا امان) بُوَد، سکون (ثبات و آرامش)، مودت با یکدیگر (همگرایی، دوستی و محبت)، عدل (اعتدال، تعادل و عدالت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی)، عفاف (میانه‌روی در توسعه و تأمین آسایش و رفاه)، لطف، وفا و امثال آن»؛ اینها اهم شاخصه‌های الگوی سیاست متعالی‌اند. حاصل آن توسعه متعالی اقتصادی، توأم با تعادل سیاسی و در راستای تعالی فرهنگی و معنوی است.


اما در مقابل «و شرور عامه: خوف بود، اضطراب، تنازع، جور، حرص، عنف، غدر، خیانت، مسخرگی، غیبت و مانند آن» اینها اهم شاخصه‌های الگوی نامتعالی سیاست یا سیاست متدانی‌اند؛ که حاصل آن توسعه طبیعی، ظاهری، تنازعی و تک‌ساحتی فرهنگی در جهت توسعه و تنازع سیاسی و در راستای توسعه تنازعی اقتصادی و ابزاری و تولید ثروت و لذت است.


به تعبیر قرآنی: «و الذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون». اما در مقابل؛ «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور» که مبین دو الگوی رشد خدایی و طاغوتی است که یکی محکم بوده و دیگری بسان خانه عنکبوت سخت سست‌ بنیاد است.


خواجه در ادامه می نویسد: «مردمان در هر دو حال: نظر بر ملوک داشته باشند و اقتداء به سیرت ایشان کنند»، «از اینجا گفته‌اند که: الناس علی‌دین ملوکهم؛ مردم بر دین ملوک خویش‌اند و الناس بزمانهم اشبه منهم بأبائهم؛ مردم به زمانه خویش شبیه‌تر از پدران خویش‌اند».


دیدگاه فارابی و ملاصدرا


فارابی در گفتمان خویش از جمله در فصل پنجم، علم مدنی کتاب احصاء علوم بر اساس گفتمان و زبان قرآنی، از این‌ دو نگاه یکی را «حقیقی»، یقینی و واقعی و «خیر و نیکوکاری و فضایل» یا فضیلت می‌خواند. دیگری را «غیرفاضله» و یا جاهلی و «جاهلیت» تعبیر می‌کند؛ اعم از پنداری و ظنی یعنی «سیاست ضاله» و یا توهمی و کاذب یعنی «سیاست فاسقه»؛ که به ترتیب سیاست را کسب «ثروت و عزت و یا خوشگذرانی و یا سلطه تنازعی» می دانند.


فارابی کتاب آراء یا اندیشه‌های اهل مدینه فاضله خویش را در حقیقت به مبادی یعنی به هندسه این دو الگوی سیاسی فاضلی و جاهلی و کتاب سیاست مدینه خود را به مهندسی آنها اختصاص می‌دهد؛ کما اینکه در کتاب تنبیه علی سبیل سعادت به الگوسازی و مدل‌سازی و در کتاب فصول منتزعه خود، به آسیب‌شناسی و آسیب‌زدایی این دو الگو می‌پردازد.


کتاب ملت فارابی نیز مکتب مدنی یعنی الگوی زیرساختی سیاستی فاضله را جایگزین الگوی سیاست غیرفاضله کرده و به منظور تحقق عینی ترسیم عملیاتی، آن را راهبردی و کاربردی می‌سازد.


ملاصدرا نیز که در مبحث مدنی شواهد ربوبیه، حکمت متعالی الگوی سیاست متعالی را طرح و تبیین کرده در کتاب مبدأ و معاد خودش، ضمن فصلی مستقل تحت عنوان «سیاسات و ریاسات مدنیه، و آنچه به آن ملحق می‌شود، از اسرار شریعت به وجهی تمثیلی» همین تقسیم‌بندی و عنوان‌بندی را تکمیل کرده و تعادل و تعالی می‌بخشد.


الگوی سیاست متعالی فراگیرترین راهبرد کشور می‌باشد. کما اینکه نظام سیاسی، فراگیرترین ساختار و نظام ملی است. به اصطلاح، سیاست و نظام سیاسی صورت و علت صوری کشور هستند؛ و اقتصاد، علت مادی است. فرهنگ نیز علت فاعلی و علت غایی است. به تعبیری دیگر، مردم و ملت، علت مادی‌اند. دولت و سیاست و نظام سیاسی، علت صوری ساختاری و راهبردی‌اند و فرهنگ و انگیزه‌های فرهنگی و به تبع آن سعادت و کمال نیز غایت و علت غایی‌اند. در این الگوی فراگیر مدنی و سیاسی، نقش و الگوی معماری و راهبردی دولت در نظام سیاسی و کشور، نقطه آغاز و محور عزیمت، حرکت و کارآمدی است. در عین حال، سیاست و نظام سیاسی، راهبرد و ساختار فرابردی‌اند؛ که جامعه و کشور را از وضعیت موجود در حال به سوی وضعیت مورد نظر، مفید و بلکه مطلوب در آینده سوق می‌دهند.


بر این اساس غایت تبیین نظری و ترسیم عملی و راهبردی الگوی سیاست متعالی اسلامی ایرانی پیشرفت، تحقق عینی، اجرایی و جریان‌سازی آن است به ویژه با الگوشناسی و نقادی الگوی سیاست متدانی مدرنیسم، الگوپردازی و روزآمدسازی الگوی سیاست در تفکر و تمدن ایرانی اسلامی و همچنین الگوسازی سیاست متعالی نوین با نظریه‌سازی جدید قابل تبیین علمی و قابل ترسیم عملی به پشتوانه مبانی متعالی قرآنی و روایی و تفاسیر و تدبرات علمی سیاسی.


در مرحله دوم: یکی این که مهندسی راهبردی الگوی سیاست متعالی، نهادسازی و نظام‌سازی، قابل تحقق عینی، اجرایی و جاری‌سازی بوده و قابل جریان‌سازی (الهام‌بخشی و اثربخشی) است، دوم این که مدیریت راهبردی الگو، سامان‌دهی و پیشبرد قابل تعالی است و سوم این که آسیب‌شناسی و آسیب‌زدایی راهبردی (پاتولوژی و ایمنولوژی سیاسی) قابل تحقق و تضمین می‌باشد.


هدف از این کار چهار مساله است: اول ارائه جایگزین برای الگوی سیاست متدانی و یا نامتعالی سیاست، دوم تلاش به منظور تحول علمی و علوم انسانی و اجتماعی و به ویژه سیاسی متدانی به علم سیاست متعالی است. به ویژه تبیین نظری، ترسیم کاربردی، تحقق عینی اجرایی، جاری‌سازی و جریان‌سازی نظریه و نظام علمی علوم متعالیِ توسعه اقتصادی، تعادل سیاسی و تعالی فرهنگی، معنوی و اخلاقی است. سوم الگوی متعالی پیشرفت به منظور پیشرفت متعالی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران به منزله جایگزین الگوی متدانی توسعه یعنی توسعه تک‌ساحتی و تنازعی غربی غالب جهانی است و چهارم الگوی متعالی تمدن به منظور تجدید و تأسیس تمدن نوین اسلامی، جایگزین تمدن مادی الگوی متدانی غالب می‌باشد.



آخرین بروزرسانی سایت: 1400-12-18 19:40

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *